نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

بالاخره خوابیدی

  باید آمبولانس خبر کنی مامانی از خستگی غش کرده الانم به خاطر دیدن یه فیلم ترسناکه که با چسب چشمامو باز نگه داشتم مامانی بازی باهات کردم   کیک له کردی بیسکوییت مادر خوردی و خورد کردی  غذا بهت دادم تاب تابت دادم بابایی کلی باهات بازی کرد کارتون دیدی موز خوردی .... ولی شیطون چشمات دارن بسته میشن دورو ورت رو نگاه میکنی دنبال فضولی آخرش مثل نی نی فنگلی ها گذاشتمت تو گهواره تا خوابیدی شب خوش جوجه کوچولو ما همیشه دوست دارم مامانی ...
6 خرداد 1390

سلام مامانی

نازدونه بیدار شده داره آقون واقون میکنه مامان بزرگ شدی دیگه حرف بزن فدات بشم الهییییییییی اومدم بهت عصرونه بدم فنجک مامان ...
5 خرداد 1390

تاب تاب عباسی در خواب

شب روز مادر رفتیم خونه آقاجون نازدونه قرار نبود شام وایسیم ولی وایستادیم و دیر وقت اومدیم خونه و من وقت نکردم اسباب بازیها و وسایل خانم خانمااز جمله تابش  رو جمع کنم صبح پای کامپوتر بودم دیدم جیگر طلا بیدار  شد  تا اومد برم پیشش دیدم داره میره سمت تابش و با دستش تابش رو گرفت که بایسته و بعدش رفتم گذاشتمش تو تابش هنوز خوابش میومد ولی میخواست تاب بازی کنه اینم عکسش   ...
5 خرداد 1390

شیطون خانم

سلام دختر نازم از دست تو و کارهات یه عالمه وقت میذارم خوشکل موشگلت میکنم و تو در یک لحظه همه رو به هم میزنی یاد گرفتی تا کلاه میذارم رو سرت همین جور که مشغول بازی هستی دستت رو میاری بالا کلاهت رو بر میداری و به بازی ادامه میدی یا گل سرهات رو میکنی و حرص منو در میاری منم از رو نمیرم موهات رو با کش میبندم نتونی دربیاری موش کوچولو ...
5 خرداد 1390

مامانی دو باره کادو گرفت

امرز با بابایی و مامانی و مامان جون و باباجون و عمه رفتیم خونه مادر بزرگ عید     دیدنی و براش کادو روز مادر بردیم اونجا هم عمه جون بابایی برا مادر بزرگ کادو خریده بود که ادکلن و مام و اسپره بدن بود مامانی گفت وای چه بوی خوبی دارن که بابایی از عمه پرسید از کجا خریدن و عمه گفت از مغازه سر کوچه و بابایی به پسر عمه گفت بره یه بسته بیاره و آورد و بابایی اونو برای مامانی خرید و از طرف من داد به مامانی کادو بابایی مهربون دستت درد نکنه ...
4 خرداد 1390

چندتا عکس از دردنه

نازنین زهرا در حال قام قام سواری هم قام قام سواری میکنم هم نود میبینم من دارم میرم ددر اول کیفمو میخورم بعد میرم ددر من با این موهای شاخ شاخی لالا دارم ...
3 خرداد 1390

بدون عنوان

  میلاد فاطمه زهرا بر همه مسلمانان مبارک و روز مادر مبارک م خداندا زیباترین لحظات را نصیب مادرم کن و همیشه سالم و شاد بدارش مادرم روزت مبارک امسال اولین ساله که من مامان شدم با مزه است نه خودم یه حسی مثل چمی دونم مثل قلقلک دارم همش خندم میگیره حس شاد و با مزه ای هست ایشالله همه خانمها اونو تجربه کنن خدایا ممنون از این گلی که به من هدیه دادی و من رو لایق مادر بودن دونستی هرچقدر بگم کمه خدایا شکرت راستی دست نازگل و بابایی هم درد نکنه امسال شیطون بلاها حسابی غافلگیرم کردن و برام یه کادو خوشگل گرفتند که بابایی عکسشو تو وبلاگ نازی گذاشته ممنون دستتون درد نکنه ایشالله جبران کنم ...
2 خرداد 1390

شب خوش عزیزم

دوباره فرشته کوچولو خوابیده و مامانی دلتنگش شده دوست دارم عزیزم همیشه سالم و خندون باشی ایشالله عروسیت رو ببینم مامانی این گل قشنگ تقدیم به خانم خوشکله مامانی   ...
2 خرداد 1390