بالاخره خوابیدی
باید آمبولانس خبر کنی مامانی از خستگی غش کرده الانم به خاطر دیدن یه فیلم ترسناکه که با چسب چشمامو باز نگه داشتم مامانی بازی باهات کردم کیک له کردی بیسکوییت مادر خوردی و خورد کردی غذا بهت دادم تاب تابت دادم بابایی کلی باهات بازی کرد کارتون دیدی موز خوردی .... ولی شیطون چشمات دارن بسته میشن دورو ورت رو نگاه میکنی دنبال فضولی آخرش مثل نی نی فنگلی ها گذاشتمت تو گهواره تا خوابیدی شب خوش جوجه کوچولو ما همیشه دوست دارم مامانی ...
نویسنده :
مامانی
1:11